منکه مهمان توام ،
يک بوسه مهمانم کن .
مي تپد درسينه ام مرغ دل ،
مرغ دل راازقفس آزاد کن .
درميان گيسوانت ،
جابده دست مرا .
درميان خرمن گيسوي شب ،
پنهان کن مرا .
باشراب فرداعلاي لبت ،
کم کَمَک بابوسه حيرانم کن .
ماه اسفند است و ،
گرماي دستت دلپذير .
گرمي شبهاي تير را ،
بالبت تعبيرکن .
غرآ
ما سراب نيم. ريشه داريم ، استاده ايم روي خاک ... مثل يک ساقه ي
عشق را درسينه پنهان.کرده بودي ، ديدم ... درقل بند وزندانش.کردي
آخ دلم سوزاند و ، خاکسترم کرد و او ... مثل دشمن نه ، خنجراز پ
مست بودم ازعشق تو ، مثل شراب ... اشکهايم جاري شد ، همچون سيل
منکه مهمان توام ، يک بوسه مهمانم کن ... مي تپد درسينه ام مرغ د
، ,کن ,مرغ ,درسينه ,دل ,درميان ,تپد درسينه ,مي تپد ,درسينه ام ,مرغ دل ,منکه مهمان
درباره این سایت