آخ دلم سوزاند و ،


خاکسترم کرد و او .


مثل دشمن نه ،


خنجراز پشت زد او .


قهوه دم کردم ،


که مهمانش کنم .


نکرد لب تر و ،


ترکم کرد و او .


زُل زدم درآيينه ،


حال خرابم شد آشکار .


چندغزل خواندم بداند ،


گوش نکرد و رفت او .


روشن است هرشب چراغ خانه ام ،


شايد ببيند مرا .


رفت دل باورنکرد رفتنش ،


مثل شادي پرکشيد و رفت او .


غرآ


ما سراب نيم. ريشه داريم ، استاده ايم روي خاک ... مثل يک ساقه ي

عشق را درسينه پنهان.کرده بودي ، ديدم ... درقل بند وزندانش.کردي

آخ دلم سوزاند و ، خاکسترم کرد و او ... مثل دشمن نه ، خنجراز پ

مست بودم ازعشق تو ، مثل شراب ... اشکهايم جاري شد ، همچون سيل

منکه مهمان توام ، يک بوسه مهمانم کن ... مي تپد درسينه ام مرغ د

، ,مثل ,رفت ,خنجراز ,آخ ,دشمن ,کرد و ,و ، ,و او ,دشمن نه ,نه ،

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تحقيق و مقالات دانشجويي اشتغال آفريني بانک تور لحظه آخری بازاریابی| تحقیقات بازار، مدیریت برندینگ، مدیریت بازاریابی جانور شناسی قالیشویی گلبرگ کنایه 64 دختر عشق شاعرانه عشق طب سنتی